قدیمترها هنگام عزا که میشد
لباس و روسریام که سیاه میشد
محرم، صفر، فاطمیه، و حتی لیالی قدر
دنبال جایی بودم که بهتر "سخنرانی" کنند
بعدترها دنبال جایی بودم که بهتر "روضه" بخوانند
اما حالاترها دنبال جایی هستم که بهتر بتوانم "داد" بزنم!
جایی که بهتر از همهجا بتوانی بر سینه بکوبی و اشکت را زار بزنی و بغضت را فریاد
جایی که فریاد یازهرا و یازینبت در میان فریاد یاعلی و یاحسین بقیه گم شود
جایی که هرچه ناله بزنی هنوز صدایی بلندتر از تو باشد
و تـو بدانی که میتوانی آستانۀ فریادت را
به اندازۀ همۀ بغضی که از حرمله داری
به اندازۀ دست سنگین مغیره
به اندازۀ تیزی مسمار
به اندازۀ محکمی ریسمان دستان پدرت
به اندازۀ حسرت نبودنت بجای مادرت پشت در
به اندازۀ همۀ ظلمی که بر این خاندان عصمت و طهارت رفته
و به اندازۀ همۀ همۀ همۀ "یالیتنی"هایی که در مسیر کوفه تا کربلا در دل، زمزمه کردهای بالا ببری و باز ببینی که دلسوختهتر از تو هنوز هست و به همراه فریادت، اشک حسرت بریزی از دیدن "منیشاء"هایی که خدا برای خود سوا کردهاست و اصلا خدا را چه دیدی شاید از دل این حسرت، تمنایی زیبا در دلت تقش بست و تو هم رفتی در خیل همان "منیشاء"هایی که خدا برای خود سوا کردهاست...
همیشه را میتوان آرام اشک ریخت
اما این شبها، وقت فریاد اشک است
این شبها، وقت بیمهابا سینهزدن است
این شبها، دنبال جایی باشید که بهتر بتوانید اشکهاتان را داد بزنید
جایی که بیتعارف باخودتان و بغلدستیها بتوانید سینه بزنید
این شبها را آرام نباشید
پ.ن:
برای خلخال پای زن یهودی گفت مرگ را سزاست؛
مسلمانان میانمار و پاکستان و بحرین و سوریه و... که جای خود دارند
قدر 1434