هـجـرت

سر آنکه جهاد ِ فی سبیل‌ الله با هجرت آغاز می‌شود در کجاست؟

هـجـرت

سر آنکه جهاد ِ فی سبیل‌ الله با هجرت آغاز می‌شود در کجاست؟

هـجـرت

طبیعت بشری درجستجوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می‌طلبد. یاران! سخن از اهلِ فسق و بندگانِ لذت نیست، سخن از آنان است که اسلام آورده‌اند اما در جستجوی «حقیقتِ ایمان» نیستند. دلخوش به نمازی غراب‌وار و دعایی که بر زبان می‌گذرد اما ریشه‌اش در «دل» نیست، در باد است... اگر کشاکش ابتلائات است که «مـرد» می‌سازد پس یاران، دل از سامان برکنیم و روی به "راه" نهیم...

آخرین مطالب

  • ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۱۷ هیس
  • ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۰۸ ننگ

 

قدیم‌ترها هنگام عزا که می‌شد

لباس و روسری‌ام که سیاه می‌شد

محرم، صفر، فاطمیه، و حتی لیالی قدر

دنبال جایی بودم که بهتر "سخنرانی" کنند

بعدترها دنبال جایی بودم که بهتر "روضه" بخوانند

اما حالاترها دنبال جایی هستم که بهتر بتوانم "داد" بزنم!

 

جایی که بهتر از همه‌جا بتوانی بر سینه بکوبی و اشکت را زار بزنی و بغضت را فریاد

جایی که فریاد یازهرا و یازینبت در میان فریاد یاعلی و یاحسین بقیه گم شود

جایی که هرچه ناله بزنی هنوز صدایی بلندتر از تو باشد

و تـو بدانی که می‌توانی آستانۀ فریادت را

به اندازۀ همۀ بغضی که از حرمله داری

به اندازۀ دست سنگین مغیره

به اندازۀ تیزی مسمار

به اندازۀ محکمی ریسمان دستان پدرت

به اندازۀ حسرت نبودنت بجای مادرت پشت در

به اندازۀ همۀ ظلمی که بر این خاندان عصمت و طهارت رفته

و به اندازۀ همۀ همۀ همۀ "یالیتنی"هایی که در مسیر کوفه تا کربلا در دل، زمزمه کرده‌ای بالا ببری و باز ببینی که دلسوخته‌تر از تو هنوز هست و به همراه فریادت، اشک‌ حسرت بریزی از دیدن "من‌یشاء"هایی که خدا برای خود سوا کرده‌است و اصلا خدا را چه دیدی شاید از دل این حسرت، تمنایی زیبا در دلت تقش بست و تو هم رفتی در خیل همان "من‌یشاء"هایی که خدا برای خود سوا کرده‌است...

 

همیشه را می‌توان آرام اشک ریخت

اما این شب‌ها، وقت فریاد اشک است

این شب‌ها، وقت بی‌مهابا سینه‌زدن است

 

این شب‌ها، دنبال جایی باشید که بهتر بتوانید اشک‌هاتان را داد بزنید

جایی که بی‌تعارف باخودتان و بغل‌دستیها بتوانید سینه بزنید

این شب‌ها را آرام نباشید

 

 

پ.ن:

برای خلخال پای زن یهودی گفت مرگ را سزاست؛

مسلمانان میانمار و پاکستان و بحرین و سوریه و... که جای خود دارند

 

 

قدر 1434

 

 

 

مهاجرٌ الیکـــ

نظرات  (۲)

۲۲ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۰۹ جانا سخن از زبان ما میگویی...
سلام
و دقیقا به همین علت هست که » فریاد از غریبی حسین... « وسط سینه زنی هیئت محبین رو با تمام دنیا و هر آنچه که در آنست حاضر نیستم عوض کنم، به قطرات خون پشت در مادر و فرزند سوگند.
و هربار که توفیق عزاداری و فریاد اشک در این محفل ملکوتی که به اعتقاد یقینی ام لاله های پرپر بی سر و بی دست و پا میون دار و سینه زنش هستند برای بنده ای چون من که تمام عمرش غیر از غفلت و گناه و روسیاهی توشه ای ندارد حاصل میشود، از اعماق قلبم خداوند رو بابت آفریده شدنم شکر میکنم.
و از همین روست که با خدا و خون خدا و فرزند خون خدا عهد بسته ام که هرجای این عالم یا آن عالم باشم، اگر اذن و رخصتم دادند » عصر عاشورا « هرطور شده جسمم یا روحم را به جمع عزاداران این هیئت برسانم و همراه با آنها و همنوا با تمام مظلومان عالم چه در میانمار چه صنعا چه قطیف چه حلب چه غزه و چه و چه و چه و چه » فریاد از غریبی حسین... « سر بدهم.
و افسوس و هزاران افسوس که آنهایی که میبایست مبنای مخاطب شناسی و یا حتی انسان شناسی شان و بالتبع تصمیم گیریشان این قاعده باشد، مبناها و محاسباتشان اینگونه نیست و دیگر آنوقت برای من ذره ای فرقی نمیکند که مبناها و استدلالهایشان چی هست و یا چی نیست و وقتی در عمل مخاطب ) و دراصل انسان ( یک موجود مادی فرض شد واقعا دیگر آیا زندگی کردن در دنیایی اینچنین ارزشی هم دارد؟ 
پاسخ:
بسم رب الشهدا

علیکم السلام

به یاد روضه‌های ناتمام و حال زار همه‌مان در بین‌الحرمین
به یاد آن شب جمعه‌ی پربرکت و آن سینه‌زنیمان با مداحی حاج احمد گوشه صحن ارباب

فریاد از غریبی حسین.........
سلام
و آآآه ...
پاسخ:
بسم رب الشهدا


علیکم السلام
و آه نام دیگر خداست...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی